
جناب آقای حجت گلابی هم از مترجمان کتاب هستند که به دلیل محدودیت در درج تعداد مترجم نام آنها در بالا ذکر نشده است ایستگاه شلوغ و مملو از جمعیت است. آدمهای بسیاری در ایستگاه هستند که هر کدام میخواهند برای خود جایی بروند.
در بین این فشار و شلوغی، دو قفس بزرگ بر روی دو چرخدستی سنگین، تلق و تلوق میکنند. این چرخدستیها توسط دو پسر به نامهای جیمز پاتر و آلبوس پاتر کشیده میشوند که مادر آنها، جینی، هم به دنبالشان در حال حرکت است. مردی سی و هفت ساله به نام هری، دختر خود، لیلی را بر روی شانههایش حمل میکند. آلبوس: بابا، همش داره این حرف رو میزنه. هری: جیمز، بس میکنی؟ جیمز: فقط گفتم شاید بیفته اسلیترین. و شاید… (پدرش به او چشم غره میرود) باشه. آلبوس: (به مادرش نگاه میکند) برام نامه مینویسین دیگه، نه؟ جینی: اگر بخوای هر روز برات نامه میفرستیم. آلبوس: نه. هر روز نمیخواد. جیمز میگه بیشتر بچهها فقط ماهی یه بار از خونه بهشون نامه میفرستن. نمیخوام که… هری: سال پیش برای برادرت هفتهای سه تا نامه میفرستادیم. آلبوس: چی؟ جیمز!
نویسنده : جان تیفانی ، جک ترون ، جی.کی رولینگ
مترجم : امید کرات ، حسین غریبی ، شیرین اسماعیلی
- کلیک بوک
- ۱۲/۱۲/۱۳۹۸
- 91 بازدید