
در عبور از آفتاب خاطرات مینشینم در کنار پنجره میفشارد تنگ و تار پنجره در مسیر چشمهایم میرسد ناگهان پروانهای بر روی میز من سوار بالهایش میشوم روی خط و نقطههای ریز ریز میپرم تا سالهای آینه سالهای پر زشور بچگی میپرم تا عطر گندمزارها بیخیال ازهای و هوی زندگی
نویسنده : سیدهطاهرهالسادات خوشدل
- کلیک بوک
- ۱۲/۱۲/۱۳۹۸
- 143 بازدید